هشتمین ماهگرد عسلم
ساعت نزدیک 7 صبح بود که از خواب بیدار شدی، بعد اینکه بابایی رو فرستادی سر کار یه کم چرخ زدی بعد نشوندمت دیدم که داری دستاتو بهم میزنی. تعجب کردم باورم نمیشد که داری دست میزنی...آخه اولین بارت بود منم ازت نخواسته بودم...خیلی بامزه دست میزدی .خیلی خوشحال شدم و تنهایی کلی ذوق کردم و ازت فیلم گرفتم انقدر که هول بودم دوربینو سروته گرفتم
بعدش فیلمتو برای خاله سارا فرستادم و اونم زنگ زد و کلی نازت داد. ..بعد برای دایی مازیار فرستادم اونو مامان جون هم دیدن و کلی نازت دادن...زنعمو هم همینطور.....
نفس مامان، هشتمین ماهگردت مبارک ...ماشالا دیگه داری بزرگ میشی.قشنگ مبلا رو میگیری و راه میری ولی خیلی به مراقبت احتیاج داری...دندونهای بالاتم در حال در اومدنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی